ریحان عسلی  ریحان عسلی ، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

◕‿◕ ریحان عسلی ◕‿◕

ریحانه و برنده شدن به مناسبت روز کودک

سلام عسیسم بوس بوس بوس چه امروز خوش یوم بود توی روز  ولادت امام رضا هم برات میل خریدم (النگو) هم تو مسابقه یک جمله در وصف کودک خود به مناسبت روز جهانی کودک برنده یکی از ده نفر از برندگان نی نی ویترین در نی نی وبلاگ شدیم . عسیسم خیلی خیلی مبارک باشه پ.ن: جمله من: ای بهترین چه خوب شد که به دنیا آمدی و چه خوبتر شد که دنیای من شدی پس برای من بمان و بدان که تو تنها بهانه برای بودنی   ...
17 مهر 1390

ریحانه و خرید النگو

سلام عزیزه مامانی امروز با مادر جونی(مامان مامانی) رفتیم برات النگو خریدیم مبارکت باشه عزیزم وقتی داشتیم برمی گشتیم به خونه به مامانم گفتم خرید النگو مصادف با روز خوبی مثه ولادت امام رضا شد اینم عکسای ریحانی با النگوهاش ...
17 مهر 1390

ریحانه و دیدار با یک دوست وبلاگی

سلام عسیسم اول بگم که مامان سارا یکی از بهترین دوستای مجردی مامانیه که من همیشه رابطمو باهاش نگه داشتم و امیدوارم تو بتونی با سارا این رابطه رو بخوبی نگه داری و دوستای خوبی مث ماماناتون باشین. پارسال که تو رو تو دلم داشتم اومدم بوشهر نشد که مامان سارا رو ببینم اما این سری که میخواستم بیام من به مامان سارا قول داده بودم که هروقت اومدم بهش خبر بدم تا اینکه امروز روزی بود که بعد از 1سال و نیم همدیگرو دیدیم آخرین باری که من  (مامانی), مامان سارا رو دید سارا یه دختر کوچولوی ناز شش ماهه بود تا امروز که سارا واسه خودش یه خانومی شده بود اینم عکسهای دیدار امروز اینجا سارا داشت نقاشی میکشید ریحانه مدادو از دستش گرفت یواش یوا...
17 مهر 1390

ریحانه و روز جهانی کودک

  دنیای آزاد و زیبا حق طبیعی کودکان است ، این یک هدیه ی ایزدی است ، پس آنرا از کودکان نگیریم . . . امروز ١٦ مهر روز جهانی کودکه این روز رو به ریحان عسلی و به همه ی کودکان ایران زمین و هستی تبریک میگم   ...
17 مهر 1390

ولادت امام رضا

زادگاه هشتمین پیشوای شیعیان امام علی بن نوسی الرضا علیه السلام در مدینه دیده به جهان گشود. کنیه ها ابوالحسن و ابوعلی لقبها رضا، صابر، زکی، ولی، فاضل، وفی، صدیق، رضی، سراج الله، نورالهدی، قرة عین المؤمنین، مکیدة الملحدین، کفوالملک، کافی الخلق، رب السریر، و رئاب التدبیر مشهورترین لقب مشهورترین لقب آن حضرت «رضا» است و در سبب این لقب گفته اند: «او از آن روی رضا خوانده شد که در آسمان خوشایند و در زمین مورد خشنودی پیامبران خدا و امامان پس از او بود. همچنین گفته شده : از آن روی که همگان، خواه مخالفان و خواه همراهان به او خشنود بودند. سر انجام، گفته شده است: از آن روی او رضا خوانده اند که مأمون به او خش...
16 مهر 1390

ریحانه و پاستیل نوشابه ایی

سلام عزیزم این پستو من ( خاله سودی)  افتخاری برات مینویسم پریروز که رفته بودم کنار دریا دلم هوس کندی کرده بود رفتم کندی میکس ٣١ که شینیلی بخرم دیدم کلی پاستیل فله گذاشته منم که عشق پاستیلیم یه پاکتو برداشتم پر از پاستیل نوشابه ای کردم با یه تیر دو نشون زدم هم برا خودم خریدم هم برای ریحانه اینم نمایی از روبروی کندی میکس اینم دریای خلیج فارس  اینم عکسهای ریحانی در حال خوردن پاستیل نوش جونت خاله و اینم از نمایی از کشیدن پاستیل ریحانی عاشق این کار شده         ...
15 مهر 1390

ریحانه و این روزاش

سلام عزیزه مامانی این روزا خیلی داره بهت خوش میگذره همش میریم بیرون و کمتر تو خونه اییم هوا هم از وقتی اومدیم بی یو خیلی بهتر شده دیشب رفتیم پاساژ زیتون و برات لباس و جوراب شلواری خریدم عمه ی سامی (پسر خاله سامی) هم  اونجا دیدم و کلی قربون صدقت میرفت بعد از اون هم رفتیم خونه مادر بزرگ (مامان پدر جونی) با باران (دختر عموی مامانی) و خاله ستایش کلی بازی میکردی و خوش بودی موقع رفتنی کالسکه سامی رو هم برداشتم که اگر خواستم پیاده جایی بریم کمتر اذیت بشیم از همینجا از خاله ستاره و سامی از بابت کالسکه تشکر میکنم پ.ن: از همه ی دوستای خوبم عذر خواهی میکنم اگه نمیتونم زود زود بیام به وبلاگاتون سر بزنم ایشالا وقتی رفتم تبریز جبران این روز...
12 مهر 1390

ریحانه و بازی با حباب

از دست شیطونی های خاله سودی و مامانی همینکه از خونه عمه فاطمه برگشتیم خاله سودی حباب ساز رو آوردو کلی حباب تولید کرد در حضور ریحانی تا ببینن عکس العمل ریحانی چیه ریحانی هم مات و مبهوت به حباب ها نگاه میکرد و بعدش می رفت که بگیرتشون می ترکیدن و محو میشدن گذشت تا دوباره مادر جونی دیروز با حباب ساز رو آورد و... ریحانی خسته و ناکام از گرفتن حباب ...
11 مهر 1390

ریحانه و لوز

 سلام عزیزم امروز ميخوام از ميوه و درختي به اسم لوز برات بگم اين ميوه توي منطقه گرمسيري مثه شهر ماماني بيشتر کاشته و رشد  ميکنه من عاشق اين ميوه ام   امسال شانسي توي اين ماه اومدم به شما هم لوز دادم چون ميدونم که بريم تبريز از اين ميوه ها اونجا نيست يکمي هم دلم گرفت آخه اگه بخوايم خونمونو تخریب کنیم و این درخت هم قطع میشه درختی که ١٦_١٧ سال پا به پای ما بزرگ شد ریحانی در حال خوردن لوز درخت لوز                              اینجا هم داشتم این پست و برات مینوشتم هی ...
10 مهر 1390